سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
 » صفحه نخست
 » پروفایل مدیر وبلاگ
 » پست الکترونیک
 » آرشیو وبلاگ
 » عناوین مطالب وبلاگ

آرشیو
 » تیر 90

پیوندها
 » بچه مرشد!
 » .: شهر عشق :.
 » منطقه آزاد
 » پاتوق دخترها وپسرها
 » سکوت پرسروصدا
 » خطِ مقدم
 » داستان نویس
 » دهاتی
 » دکتر علی حاجی ستوده
 »
 » کارگاه درب و پنجره یوپی وی سی محمدی

طراح قالب


سایر امکانات
 RSS 
POWERED BY
BLOGFA.COM

 

  یا ضامن آهو

 

 

یا امام رضا (ع)

 

من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو

 

سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو

 

تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم

 

آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو

 

من از هر دررانده ام ، من رانده ی وامانده ام

 

یا خوانده یا نا خوانده ام ،اکنون منم مهمان تو

 

پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد

 

هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو

 

گفتم منم در می زنم ،گفتی به تو سر می زنم

 

من هم مکرر می زنم ،کو عهد و کو پیمان تو؟

 

سوی تو رو آورده ام، ای خم سبو آورده ام

 

من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟

 

حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین

 

جز سایه ی پر مهرتان، جایی ندارم جان تو

 

من خدمتی ننموده ام، دانم بسی آلوده ام

 

اما به عمری بوده ام، چون خار در بستان تو                                                على انسانى



نوشته شده در  پنج شنبه 90/4/23ساعت  2:27 عصر  توسط آهویی در پی ضامن 
| نظر | لینک ثابت

یا امام رضا(ع)

کنار سفره که بودیم حرف مشهد شـد

 

وزید بوی خراسان و ناگـهان رد شد

 

دوباره یـاد غریب آشـنا و شـوق حرم

 

و سیل اشک که پشت پلکها سد شد

 

و دخترم که به دل حسرت زیارت داشت

 

درست هم نظر مرتضـی و احمـد شد

 

دو سـال هست که تو قـول داده ای بابا

 

بـرای مـا که نـرفتیم واقعـآ بـد شد

 

تمام بودنـم آوار شـد و یـک لحظــه

 

زمان برای عبور از خـودش مردد شد

 

دو روز بـعد بلیـط و شـروع یک پروار

 

کبوترانـه دلـم بـی قـرار گنبـد شد

 

قطار تهران،مشهد درست ساعت هشت

 

و ایستگاه که سرشار بـوق ممتد شد

 

و چند ساعت دیـگر به صحـن آزادی

 

نگاه منتظرم گـرم رفـت و آمـد شد                                                        سکات قزوینى



نوشته شده در  پنج شنبه 90/4/23ساعت  2:27 عصر  توسط آهویی در پی ضامن 
| نظر | لینک ثابت